خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

که نوشتن قطعا یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست برای انسان.
که حتا اگه خوب نمی‌نویسیم هم، بنویسیم.
که ثبت بشه.
که بدونیم چقدر تغییر می‌کنه اوضاع.

کاغذهای ورق‌خورده

سارا کوچولو!

پنجشنبه, ۱۱ شهریور ۱۳۸۹، ۰۱:۱۴ ب.ظ

  نروژ که بودیم یه روز تصمیم گرفتیم با دوستامون بریم مسافرت. وسایلمونو جمع کردیم و راه افتادیم. وقتی رسیدیم من و کژدم و دوستامون یاسمن و محیا رفتیم تا بازی کنیم.

در حین بازی 4 یا 5 دختر نروژی همسن و سال ما اومدن و شروع به بازی کردند. من ویاسمن هم با این که زبون نروژی رو خوب بلد نبودیم رفتیم و با اون دخترا دوست شدیم. عوض اینکه اونا به ما نروژی یاد بدن ما باهاشون فارسی حرف زدیم.بعد هم شعر بچگونه ی سارا کوچولو رو خوندیم و بازیشوکردیم تا اونا یاد بگیرن.با هم می خوندیمو ادا در می اوردیم . کم کم   حوصله ی من و یاسمن سر رفت ورفتیم تا بازی دیگه ای بکنیم.

 بعد ازچند دقیقه دوباره پیش دخترا برگشتیم و دیدیم نشستن و باهم همون بازی رو می کنن! البته چون فارسی بلد نبودن شعرو طور دیگه ای می خوندن. مثلا به سارا کوچولو می گفتن: سارا کچله! یا به این طوری می گفتن:این طوره! ما هم شروع کردیم به  بلند بلند خندیدن قهقههو اونا با تعجب نگاهمون می کردن.تعجب

اون روز به من خیلی خوش گذشت. من هیچ وقت اون روز رو فراموش نمی کنم.قلب      

  • ع. ا.

اولین مطلب من

شنبه, ۶ شهریور ۱۳۸۹، ۰۶:۲۸ ب.ظ

سلام                                                                                                                                                                                          من لونا هستم.10 سالمه.این اولین وبلاگمه.توش می خوام همه چی بنویسم.از جمله انشا هامو که معمولا بیست می شم.من همه ی کتاب های هری پاتر رو حفظم و هر کدوم رو چهار بار خوندم!البته به جز محفل ققنوس و جام آتش که یه بار بیشتر نخوندم.خیلی دوست داشتم عضو سایت جادوگران بشم ولی نشد.امیدوارم بتونم خوب بنویسم.

  • ع. ا.