خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

که نوشتن قطعا یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست برای انسان.
که حتا اگه خوب نمی‌نویسیم هم، بنویسیم.
که ثبت بشه.
که بدونیم چقدر تغییر می‌کنه اوضاع.

کاغذهای ورق‌خورده

[ تو می‌آیی و من از دم، از غم قلبم می‌گیره ]

سه شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۶، ۱۲:۱۵ ق.ظ

[ واژه‌ای در ذهنش حک شده و هر چند دقیقه یک بار سعی می‌کند آن را برای خودش معنی کند. ]

دلتنگی.

دلتنگی؟ دقیقا کدام حس را دلتنگی می‌نامم؟ این که وضع‌م طوری باشد که هر دقیقه به تو فکر کنم؟ هر دیالوگی که می‌شنوم یاد حرف‌های تو بیفتم؟ که حتا ثانیه‌ای چهره‌ات از پس پرده‌ی شبکیه‌ی چشمم پاک نشود با این که مدت‌هاست ندیدمت؟

مگر می‌شود به یاد تو نبود؟ اما اگر دلتنگی را این‌طور تعریف کنم، چرا روزی نبوده که دلتنگت نباشم؟ چرا همان موقع که در فاصله‌ی یک متری‌ام نشسته‌بودی و خیره شده بودم به دستانت هم انگار یکی قلبم را گرفته بود و فشار می‌داد؟ چرا همان لحظه هم دلم می‌خواست نزدیک‌تر باشم و بروم میان دست‌هایت و باد شوم لای موهایت و حل شوم داخل صدایت؟ که به پیشواز غصه می‌رفتم برای دور شدنت در آینده. 

چه گفته‌بودم؟ ″دلتنگی یعنی اشیا و اماکن مرا به یاد تو بیندازند″؟ مگر لحظه‌ای از خاطرم رفته‌ای که چیزی بخواهد یادآوری‌ات کند؟ تو که همیشه در یادمی!

گیج می‌شوم وقتی واژه‌ها برایم تعریف ندارند. گیج می‌شوم و درمیان گیجی‌ام هم به تو فکر می‌کنم. که شاید باید واژه‌ای ساخت برای توصیف تو. فقط و فقط برای خودت باشد و هیچ کس بجز من نداندش.


{ دلتنگی . [ دِ ت َ ] (حامص مرکب ) حالت و کیفیت دلتنگ . تنگدلی . ملالت . پریشانی . اضطراب . (ناظم الاطباء). ضجرت . (از دهار). ضیق . غلق . ضیق صدر. وحشت . (تاریخ بیهقی ). غمگینی . گرفتگی دل از اندوه 

لغتنامه‌ی دهخدا. }


«... که هر آمدنی رفتنی داره ای سیه‌مو »



پ.ن.: بیاید تمرین کنیم واسه آدمای خیالی نامه بنویسیم. هاهاها گول خوردین #نمکدون :|

جالبه واقعا!

  • ۹۶/۰۷/۱۱
  • ع. ا.

نظرات  (۴)

هاهاها.
من به این راحتیا گول نمی خورم.
{ به این راحتیا گول نمی خورد و فضول مرگ می شود. }
پاسخ:
بابا منظورم این بود که تمام مدتی که متنو می‌خونید فکر می‌کنید مخاطب داره ولی تهش می‌گم مخاطب خیالی :)) گول خوردنه برا این بود که فکر کردین مخاطب داره. 
{ جان می‌دهد تا منظورش را بیان کند.}
منظورتو فهمیدم پروفسور!
گفتم من به این راحتیا گول نمی خورم و می دونم که مخاطب داره ( که احتمالا من م )
پاسخ:
ای بابا شایا فهمیدی؟ :(
البته یه نفر دیگه هم فهمید اونه :(
کلا مثل این که یه تعداد خوبی مخاطب داشتم.
خب چرا تمرین نکنیم برا آدمای واقعی نامه بنویسیم؟ و منظورم لزوما برنمی‌گرده به داستان پست کردنش و فلان؛ می‌تونیم رو در رو بدیم بهش، جلو خودمون بخوندش یا در خفا، گزینه‌س هر جفتش به‌هرحال.
به نظرم بعضی وقتا می‌خوایم به خودمون اصرار کنیم که نه کسی نیست و مخاطب یه آدم خیالی‌ه، ولی ته دلمون یه آدم واقعی باشه -که شاید خودمون‌م به این راحتیا نفهمیم واقعا-
پاسخ:
شاید چون اون‌طوری نمی‌شه واسه من. نوشتنش خوبه ولی برا من حتا پیش میاد اولش قصد کنم واسه یه آدم بنویسم و تهش که نوشتم تموم شد خودم ببینم این چیزی که نوشتم نمی‌تونه برا اون مخاطب اولیه باشه. می‌دونی چی می‌گم؟ انگار که جملات تغییر می‌کنن و بعد از خوندنش می‌بینی این اون حسیو نمی‌ده که بخواد برا فلان آدم باشه. و این واقعا زیاد پیش میاد واسه‌م. درنتیجه مخاطب نداشته باشه راحت‌تره شاید.
با این ک کاری ک نگار میگه رو انجام میدم و طرفدارشم ولی با جوابت ب نظرشم خی لییی موافقم و زیاد برام اتفاق میفته
پاسخ:
مرسی که هستی :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی