[ تشک! ]
مثلا میشد مثل یه عکس ثبت بشه. یه ماشین شاسی بلند. با یه تشک دو نفره ی قطور رو سقفش. سه تا پنجره ی باز. سه تا دست که از پنجره ها اومدن بیرون و نایلون تشک رو گرفتن. :))
مثلا میشد مثل یه عکس ثبت بشه. یه ماشین شاسی بلند. با یه تشک دو نفره ی قطور رو سقفش. سه تا پنجره ی باز. سه تا دست که از پنجره ها اومدن بیرون و نایلون تشک رو گرفتن. :))
این روزا داریم آماده می شیم برای کارگاه هنری. چقدر عجیبه. چقدر دست نیافتنیه. امروز شقایق (مسئول گروه سرود ملی) گفت 4-5 تا از آهنگ ها انتخاب شدن و قراره بینشون تو کل پایه رای گیری شه. کیمیا (مسئول گروه تئاتر) گفت بازیگرای تئاتر فرممون انتخاب شدن. و داشت ایده ی صحنه رو توضیح می داد برام. وای که از تصور اجرایی شدنش دلم می خواد جیغ بزنم. کیمیا می گفت مهشید قراره به عنوان راهنما برای تئاتر بیاد باهامون کار کنه. چقدر فکر حضور داشتنش می تونه آدم رو امیدوار کنه.
الان که دارم اون 4 - 5 تا آهنگ رو گوش می دم ملموس شده برام این که «ما» قراره بسازیم امسال اون کارگاه رو. «ما» قراره شگفت زده کنیم مدرسه رو. و امسال و سال های بعد سرود «ما» هم قراره توی حلقه خونده بشه.
قلبم همزمان هم می تونه به خاطرش وایسته هم تند بزنه!
کاش به یه نتیجه ی خوب برسیم. ان شاالله.
+ یکی از اون پنج تا آهنگ 2 دقیقه و 14 ثانیه بود. مهم نیست که کوتاهه. لبریز هم 2 دقیقه و 22 ثانیه ست ولی از بهتریناست. منتها این آهنگه از دقیقه ی 1:40 ش خواننده داره :( و خب نمیشه ببریمش چون خیلی کوتاه میشه دیگه. دو تا آلبوم کامل موسیقی متن سریال گیم آو ترونز دانلود کردم به امید اینکه تو یکیشون باشه. ولی نبود بی کلامش. کاش بشه بی کلامش رو تا سه شنبه پیدا کنم.
#فرزانگان
#کارگاه_هنری_95