[ موهای سه سانتی ]
موهاش رو با ماشین زده و شاید هر کدوم به سختی سه سانتیمتر بشن.
هر سری که از جلوی آینه رد میشه تعجب میکنه و به خودش میگه: «هی پسر چطوری انقدر زشت شدی؟ یعنی قبلا انقدر میگفتی من زشتم همهش چرت بودا. ببین قبلا چه خوب بود قیافهت!»
یکم بیشتر زل میزنه به خودش. هر جور حساب میکنه به این نتیجه میرسه که قیافهش نسبت به دوران راهنمایی بهتر شده. اون موقعست که با خودش فکر میکنه چقدر اون دوران اعتماد به نفسش بالا بوده که هی موهاش رو با ماشین میزده. و هر سری خوشحال میشد از اون حجم کوتاهی موهاش.
+ داشتیم از مدرسه با هم برمیگشتیم و تا ایستگاه مترو یه ربع راه بود. بهم گفت: «آخرین باری که دیدمت دوم راهنمایی بودیم! خیلی تغییر کردی.»
گفتم: «چه تغییری؟»
- دقیقا نمیدونم. خیلی تغییرا.
- حالا اینی که میگی تغییر خوبه یا بد؟
- خوب!!!
خدا رو شکر!
+ وایستاده بودم طبق روال دو شب گذشته زل زده بودم به ماه. میخواستم باز کل یه ربع رو زل بزنم بهش. یهو دیدم از پشت دستمو گرفت کشید اونوری و گفت: «بسه دیگه. دیوونه نباید انقدر به ماه نگاه کنه.»
- ۹۶/۱۰/۱۵