[ تو همانی ]
چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ
مثل برف اول بهار.
مثل هوای بارانی تیر ماه.
مثل بوی چوب سوخته و نور آتش در پاییز.
مثل آفتاب میان سرمای زمستان.
توصیف کردنت خیلی سخت تر از این حرف هاست.
غیرمنتظره ترین اتفاق قشنگ این روزهایی.
« ... که دلم لک زده لبخندش را »
+ یک عدد از اینا خریداریم. :| مرسی. اه.
پ.ن.: از این حالتا که احساس نیاز می کنی یه چیزی بنویسی ولی هیچی تو مغزت نیست. معمولا هم نزدیک امتحانای ترم یا آزمونا بهش دچار می شم.
- ۹۶/۰۹/۰۱