خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

که نوشتن قطعا یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست برای انسان.
که حتا اگه خوب نمی‌نویسیم هم، بنویسیم.
که ثبت بشه.
که بدونیم چقدر تغییر می‌کنه اوضاع.

کاغذهای ورق‌خورده

[ تو همانی ]

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۱۶ ب.ظ
مثل برف اول بهار.
مثل هوای بارانی تیر ماه.
مثل بوی چوب سوخته و نور آتش در پاییز.
مثل آفتاب میان سرمای زمستان.
توصیف کردنت خیلی سخت تر از این حرف هاست. 
غیرمنتظره ترین اتفاق قشنگ این روزهایی.


« ... که دلم لک زده لبخندش را »


+ یک عدد از اینا خریداریم. :| مرسی. اه.

پ.ن.: از این حالتا که احساس نیاز می کنی یه چیزی بنویسی ولی هیچی تو مغزت نیست. معمولا هم نزدیک امتحانای ترم یا آزمونا بهش دچار می شم.


  • ۹۶/۰۹/۰۱
  • ع. ا.

نظرات  (۴)

که دلم لک زده لبخندش را !
از ته دل :) لبخندش . لبخندم .
و باعث لبخند هم شدن ‌‌.
پاسخ:
تهِ تهِ تهِ دل.
یادته گفتم افسار تخیلت دست خودت نیست؟ می‌خوام بگم الان که اینو خوندم یه لحظه حس کردم فلان اتفاق افتاده که نوشتیش! :)) در حالی که می‌دونم وقتی می‌نوشتیش حتا ذره‌ای راجع به اون اتفاق فکر نمی‌کردی. ناخودآگاهتو کنترل کن. =))
پاسخ:
عع! راس می‌گی! :))
اونم پیش میاد حالا. امید داریم.
دیوونه ای ؟
پاسخ:
مرسی. تو چطوری؟
من سرمست دیوونه م .
پاسخ:
بع.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی