[ تازه دارم میشناسمت. ]
داشتم یه سری اتفاقاتو بررسی میکردم، به این نتیجه رسیدم که یه آدم چقد برام عزیز شده؛ خب عجیبه که تازه فهمیدم انقد برام مهمه این آدم. من الان چهارده سال ُ نه ماه ُ بیست ُ هفت روز دارم، از وقتی چشم باز کردم یه نفر پیشمه، که حالا فاکتور بگیرم از مسافرت های تکی و اردوی مدرسه، هرروز میبینمش. و همچنان هم دارم میبینمش. ولی میتونم بگم تازه از پارسال فهمیدم که خیلی زیاد تر از اونی که فکرشو میکردم دوستش دارم.
حس میکنم باید اول تو دنیای مجازی باهاش آشنا میشدم، که مثل دوستای مجازی با هم راحت میبودیم. بعدا میفهمیدم که اِوا! این فلانیه.
میدونی، یه سری از موقعیتا هست باید تو زندگی پیش بیاد تا متوجه یه سری چیزا بشی.خوشحالم که این موقعیتی که الان پیش اومده خودش اتفاق مثبتیه. خوشحالم که جزو اون موقعیتا نیست که یه حالت منفی و بد پیش میاد.
نمیدونم هنوزم به اینجا سر میزنی یا نه، بدی ِ دنیای مجازی همینه. فقط میخوام بگم خوشبخت باشی : )
+ "شاید" حرفام گنگه. ولی نمیخوام زیاد یه سری چیزا رو توضیح بدم. فقط میگم که گفته باشم. صرفا برا گفتنه.
- ۹۳/۰۸/۱۹