روزشه...
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۳:۳۹ ب.ظ
خیلی وقتا سعی میکنم خوب باشم باهاش... مهربون باشم باهاش...
نمیتونم! الکی اعصاب خوردی دارم...الکی الکی با صدای بلند باهاش حرف میزنم... الکی الکی دعوا میکنم!
نمیگم همیشه ها...نه! در اون حدم اعصابم نپوکیده... ولی خوب اگه دقت کنم، خیلی هس از این داد زدنا و با صدای بلند و عصبانیت حرف زدن باهاش...
فردا روزشه...فقط امیدوارم بتونم همیشه باعث بشم ی لبخند قشنگ بشینه رو لباش :)
× حواسم باشه... ده ها سال دیگه نشه، حسرت بخورم واسه این روزام... حسرت بخورم واسه آغوشش... همین آغوشی ک تو این زندگی دیجیتالی و همین عصر ارتباطات خیلی خیلی کمرنگه....(تاکید میکنم: "ده ها سال دیگه..." ینی حدود 80-90 سال دیگه فک کنم!)
- ۹۳/۰۱/۳۰