[ خاطرات صددرصد واقعی یک سرخپوست پارهوقت ]
پنجشنبه, ۳ دی ۱۳۹۴، ۰۲:۳۲ ق.ظ
« جهان، حتی کوچکترین اجزائش، پره از چیزایی که من و تو نمیدونیم. »
« هرکودوم از این کتابا یه رازه. هر کتاب یه رازه و اگه هر کتابیو که تا حالا نوشته شده بخونی به این میمونه که یه راز عظیمو خونده باشی. جدا از اینکه چقدر یاد بگیری، دائم یاد میگیری باز چهقدر چیزای دیگهای هست که باید یاد بگیری. »
« من در شهرک ولپینیت غیرعادی به حساب میآمدم چون عاشق کتاب بودم.
در ریردان آدم غیرعادیای بودم که لذت میبردم. »
وسط نوشته ها، جملات عجیبی داره. که باید چند بار زیرشون رو خط کشید.
هنوز تمومش نکردم.