!!!!!!!
تولدم مبارک :دیـــــــ
رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش...!
زندگی یک قالی بزرگ است،
هر هزار سال یک بار فرشته ها قالی جهان را در هفت آسمان می تکانند تا گرد و خاک هزار ساله اش بریزد، و هر بار با خود می گویند:«این قالی ای نیست که قرار بود انسان ببافد، این فرش فاجعه است!»
با زمینه ی سرخ خون و حاشیه های کبود،و نقش برجسته های نفرت...
فرشته ها گریه می کنندو قالی آدم را می تکانند و دوباره با اندوه بر زمین پهنش می کنند.
رنگ در رنگ، گره در گره، نقش در نقش...!
قالی بزرگی است زندگی...
که تو می بافی و من می بافمریا، همه بافنده ایم... می بافیم و رج به رج بالا می بریم، می بافیم و می گسترانیم، دار این جهان را خدا بر پا کرد و او بود که فرمود:«ببافید»
...و حضرت آدم(ع) نخستین گره را بر پود قالی زندگی زد و هر که آمد، گره ای تازه زد و رنگی ریخت و طرحی بافت، و چنین شد که قالی آدمی رنگارنگ شد...
آمیزه ای از زیبایی و نازیبایی، سایه روشنی از خوبی ها و بدی ها...
اما تو ای دوست من؛ گره ی تو هم تا ابد بر این قالی خواهد ماند،طرح و نقشت نیز، وهزاران سال بعدآدمیان بر فرشی خواهند زیست که گوشه ای از آن را تو بافته ای.
تو با دستانی هنرمند و اندیشه هایی بس شگرف...
کاش گوشه ای را که سهم توست، زیباتر از آنچه باید، ببافی...!!!
پ.ن.:باور کنید من از این استعدادا ندارم...نوشته ی خودم نیس...باور کنین!!!!