خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

که نوشتن قطعا یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست برای انسان.
که حتا اگه خوب نمی‌نویسیم هم، بنویسیم.
که ثبت بشه.
که بدونیم چقدر تغییر می‌کنه اوضاع.

کاغذهای ورق‌خورده

[ عطیه نباید بزرگ می‌شد. ]

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۵۳ ق.ظ

عطیه نباید بزرگ می‌شد. نه این‌که این بزرگ شدن بد باشدها، نه ؛ فقط گاهی، تنها گاهی حس می‌کنم پیش دوستان، عطیه‌ی پارسال دوست‌داشتنی‌تر بوده. نه این‌که الان دوست‌داشتنی نباشدها، نه! با تمام اعتماد به‌نفسم می‌گویم هنوز عطیه دوست‌داشتنی هست اما شاید یک‌سری رفتارهایش ناخودآگاه تغییر کرده باشد. شاید این تغییرات، از یک منظر خوب به نظر بیایند، اما گاهی، تنها گاهی از منظر دیگری که به عطیه نگاه می‌کنم، فکر می‌کنم شاید همین (تنها) یک سال بزرگ‌شدن، چیز خوبی نباشد.

آهای دوستانی که شاید حتی آدرس وبلاگم را بهتان نداده‌ام، آهای دوستانی که مدت مدیدی‌ست این‌ورها نمی‌شود پیدایتان کرد، آهای دوستانی که هنوز هم به اینجا سر می‌زنید، گاهی، تنها گاهی حس می‌کنم حتی یک‌ذره هم خوب نیستم. برای همان "گاهی" ها، از همه‌ـتان عذر می‌خواهم.

 

 

+ زده به سرم شاید. :-؟؟ ساعت یک‌وپنج دقیقه نصفه‌شب، برای چی باید یک همچین چیزی تو ذهنم بیاد و بنویسمش؟

  • ۹۴/۰۴/۰۸
  • ع. ا.

نظرات  (۲)

viva atie!:)))) shayad zade b saret...b ghol ye bande khodaee az avarez sen bulughe!
پاسخ:
عاره خلاصه :))
فهمیدی کودومم دیگه!
پاسخ:
اوهوم :دی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی