خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

دیواری برای سنجاق کردن یادداشت‌ها

خط‌خطی‌های یک ذهن آبی

که نوشتن قطعا یکی از بزرگ‌ترین نعمت‌های خداست برای انسان.
که حتا اگه خوب نمی‌نویسیم هم، بنویسیم.
که ثبت بشه.
که بدونیم چقدر تغییر می‌کنه اوضاع.

کاغذهای ورق‌خورده

[ و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد... ]

پنجشنبه, ۲۷ فروردين ۱۳۹۴، ۰۶:۳۲ ب.ظ

آدم بعضی وقتا فکر میکنه یه سری چیزا دست به دست هم دادن تا تسلیم شه.

هیچ کار خاصی هم نمیکنه، فقط داره تسلیم نمیشه! داره سعی میکنه تسلیم نشه!

و مقایسه باید در مورد آن شرلی باشد تا حال آدم دگرگون شود!

آشفتگی های مغزم ناگفتنی ست... :)

 

+ میشه سر زد به پست تولدم  ([sweet 15])  و کامنت آخرش و جواب کامنت پایینی ـش رو خوند.

  • ۹۴/۰۱/۲۷
  • ع. ا.

نظرات  (۵)

سلامی دوباره سایتتون عالیییییییییییییییییییییه
پاسخ:
دوباره؟ :)
آبجی جونم... اولن سلام... دومن ببخش که این بیشعور ذهن تورم درگیر کرده... سومن بااینکه میدونم اینکارو نمیکنی ولی سعی کن حرفاش برات ی ذرم اهمیت نداشته باشه... چهارمن به :دی...  ی بار دیگم بهت گفته بودم حق نداری اسم منو بیاری...  هر کاری میخای بکن دیگه برام مهم نیس میخای رابطه هارو خراب کنی راحت باش موفق باشی... تا آخرین لحظه ی سال 93تصمیم داشتم ببخشمت و نذارم کسی بفهمه کی ای...  ولی الان کاملن نظرم عوض شده به محض اینکه بفهمم کی ای ی کاری میکنم که تو اون مدرسه هیچ آبرویی واست نمونه...  حالا هرکاری میخای بکن...
پاسخ:
واقعا این آدم برام کوچکترین اهمیتی نداره عزیزجان :) در ضمن تو حتی ازش متنفر هم نباید باشی. چون تنفر هم یه حسه. تو نباید "هیچ" حسی به این آدم داشته باشی :]
سلام رفتم کامنت آخرشو خوندم خیلی سطح بالا بود ضربدر و پارانتز و اینا داشت:   ] × آره بعضی وقتا ابرو باد و مه و خورشید و فلک و عرش و فرش و زلزله و سیل و آتشفشان و اینا کلا باهم دسته جمعی دوره هم بصورت کاملا تابلو و ناشیانه دست به یکی میکنن ینی هر سیب زمینی ای تشخیص میده که رفتار این اشخاص فوق کاملا مشکوکه کاش میشد وقتی میریم حموم رو مغز هم آب شیلنگ گرفتو آت آشغالاشو تمیز کرد یا مثلا مغزو وصل کرد به کامپیوتر و دیسک دیفرجمنت کرد
پاسخ:
مهم نیس که بابا! اونی که باید میفهمید فهمید چی شده :)) کتابای هری پاتر رو که احیانن نخوندی؟ فیلمشو امیدوارم دیده باشی! یه ظرفی داشتن، به اسم قدح اندیشه. افکارشونو میریختن تو لوله های آزمایش و نگهشون میداشتن. مغزشون از اون افکار و خاطره پاک میشد. ولی هر وقت نیاز بود اون افکار رو مرور کنن میریختنش تو قدح اندیشه و داخل اون ظرف مرورش میکردن... گاهی از این چیزا هم لازمه برا آدم.
+ اینا چشونه ؟ :|
پاسخ:
والا درجریان نیستم :))) دیگه‌ـم برام کامنت نذاشت از ترس‌ـش :)))
مثلن هر کی ندونه فک می کنه اینا بی اف جی افی چیزی ان بعد بینشون مثلث عشقی پدیدار شده -______-
پاسخ:
وای آره :)) من واقعن درک نمی‌کنمش:)) نگا چه دیوانه‌هایی دور و برِ مان :))

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی